مهدي كروبي:تا آخر عمر پاي مردم و انقلاب ايستادهام
نيرو به همسايه شمالي گسيل داشتيد تا چگونه مردم را با زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل بترسانند بعد از انتخابات خون به سنگفرش خيابان پاشيده شد بابت اين حسن ظن به مسئولين از مردم عذرخواهي ميكنم.
انا لله و انا اليه راجعون
ملت بزرگ و فهيم ايران! لازم ميدانم ابتدا از مردم ايران عذرخواهي کنم؛ هم به خاطر چندين ماه اصرار و ابرام براي حضور در انتخابات رياست جمهوري و هم به خاطر همه آن عزيزاني که در اين مدت زحمات زيادي را براي آنها موجب شدم و با لطف و عنايت خود مسير انتخابات را هموار و زمينه حضور عظيم و بيسابقهاي را فراهم کردند. پيش از همه اذعان ميکنم که بسياري از شما پيشتر و دقيقتر ميدانستيد که چه خواهد شد و متوجه شده بوديد،همان گاه که ميپرسيديد «چه تضميني براي آراي ما وجود دارد»، يا زماني که ميگفتيد «نتيجه انتخابات معلوم است و شما آب درهاون ميکوبيد.» با اين همه ميخواهم بگويم از کرده خود پشيمان نيستم و شما هم از اين تلاش عظيم و حضور يکپارچه ضرر نکرده ايد.حرکت ما در جهت تحکيم مباني جمهوريت، اسلاميت و ايرانيت بود و ماهها با کمک دوستانمان تلاش بيوقفهاي داشتيم که «مطالبه محوري» را در صحنه انتخابات به يک اصل تبديل کنيم و با توجه به اوضاع و شرايط کشور آنچه به عنوان برنامه و راه برون رفت از شرايط فعلي ميتوان انجام داد را براي حل مشکلات مردم و تحکيم پايههاي استقلال و آزادي در کشور عنوان کنيم. ما براي تغيير آمده بوديم،گرچه نيروهاي غيبي و ظاهري مانع از تغيير در قوه مجريه شدند. با اين همه فراتر از اين تغييري در شرايط کشور و روحيات جامعه و آگاهي مردم بيش از آنچه تصور ميشد، صورت گرفت و اذعان ميکنم که اين تغيير به مراتب فراتر از تصميم من بود. آمدنم در صحنه انتخابات به ياد و عشق امام راحل بود، به ياد روزهاي فداکاري و از خودگذشتگي، قدم نهادن در مسير مسووليت پذيري و نه جاه پرستي، خودخواهي و تحقير ديگران. آمدن براي گفت و گوهاي بالندهتر اجتماعي و نه طرد هر کسي که غير از سخن من کلمهاي به زبان ميراند؛ آمدن براي گفت و گو و شکستن فضاي يکسويه حاکم بر اوضاع کشور عمومي؛ آمدن براي ديدن بهتر و کاملتر جريان اداره کشور؛ آمدن براي روشن کردن چرخه ناکارآمد مديريت اجتماعي کشور؛ آمدن براي تغيير در سياستهاي تحکم آميز و تحجرمآبانه داخلي؛ آمدن براي گفتن از موضع استقلال، شجاعت وحريت؛ آمدن براي غبار روبي از چهره جوان و نوجوان، دانشگاه و اصحاب فکر و انديشه؛ آمدن براي تعامل با همسايگان و دولتهاي خارجي؛ آمدن براي بازداري از شکل گيري فرهنگ و ادبيات مستبدانه در عرصه جامعه؛ آمدن براي شفاف سازي امور اجرايي و ارتباط بخشهاي گوناگون اقتصادي و برنامه محوري؛ آمدن براي همه اينها و همه آنچه گفته شد و غير از اينها همه براي تغيير بود و تغيير براي ايران. حاصل اين همه آمدنها که زمان وسيعي را به همراه اراده و ارادت به ملت بود، آن شد که توانستيم فضاي يخ زده کشور را شکستيم، مطالباتي که حق مردم بود بازگو و بازتعريف کرديم، افق نقد را به طلوع سپيدي نزديکتر سازيم، جرات گفتن و شنيدن را براي مسوولان و نامزدها به اوج رسانديم، شجاعت ديدن واقعيتها را در همه زمينهها ارتقا بخشيديم، گفت و گو با همسايگان، آمريکا، اعراب و مسلمانان را به جايگاه مطمئني نزديک ساختيم و با ارائه برنامهها، بيانيهها، اعلام مواضع و ديدگاهها، ناگفتههاي بزرگي را با عظمت گفتيم و جامعه را از ترسهاي غير منطقي دور کرديم و همگان را اين سو و آن سوي مرزها ايران به گفت و گو ترغيب کرديم و شما در همه اين لحظات و برداشتن اين گامها همراه و ياور من بوديد و چگونه ميتوان فراموش کرد شکوه شبهاي پيش از 22 خرداد را که همه ايران يکپارچه شور سياسي و شوق انتخابات شده بود و دنيا با همه بزرگي خيره بر اين عظمت و آزادگي حاصل از انقلاب اسلامي. چه تصاوير به ياد ماندني از آن همه شبها و شورها و جوانها که ايران را يکپارچه غرق در مردمسالاري و حضور سياسي ساخته بود. چقدر دنيا از آن شبها و انقلاب و عظمت ايران ياد کرد و چه باورنکردني که يک هفته بعد تصاوير آن شکوه به فرياد اعتراض و الله و اکبر شبانه تبديل شد و خون به سنگفرش خيابان پاشيد و با ضرب باتومها و گاز اشک آور به جان زن و مرد و پير و جوان.... و چه سقوط آزادي از اوج قله عظمت در تصوير جهاني به حاکميت شلاق و زندان گلوله... با چکمه و باتوم به جان و مال مردم هجوم بردند، صدها نفر سازماندهي شده به خوابگاه دانشجويان حمله کردند و قلب دختر جوان را با گلوله شکافتند و از پشت بام مسجد با يونيفرم مردم را به گلوله بستند و صدها نفر را در خانه و خيابان دستگير کردند و تا سر حد مرگ کتک زدند و چه زشتيهايي که در کلام در حق آنها روا داشتند. دهها نفر از رجال مذهبي و سياسي را شبانه دستبند زدند و وا اسفا که چه زود انتقام دو ماه آزادي نسبي را گرفتند و همه را روانه زندانها و سلول انفرادي کردند تا در چنين شرايطي سخت لب به سخن بگشايند و به انقلاب مخملي اعتراف کنند!
اين چه انقلاب مخملي است که رهبران آن دو تن از زندهترين و با سابقهترين ياران امامند و مورد تاييد شوراي نگهبان و رهبري براي حضور در انتخابات و حداقل 15 ميليون نفر(بر اساس شمارش خود طرف) به آنها راي دادهاند؟
روياي انقلاب مخملي در ذهن اينها بوده يا آنها که کابوس آن را ميديدند و نيرو به همسايه شمالي گسيل داشتند که آموزش ببينند تا چگونه مردم را با حالت ارعاب و قيافه مهيب و هجوم موتور و زدن باتوم و پرتاب گاز فلفل و زدن کابل بر سر پير و جوان و زن و مرد و اتومبيل و مغازه بترسانند تا مبادا کسي جرات حضور آرام و در صحنه اعتراض ماندن را به خود بدهد و بعدها هم با همان روشهاي تبليغاتي و در بوق کردن حرفهاي غير واقعي، همه را محکوم به اغتشاش، انقلاب مخملي، تخريب و دهها اتهام ديگر نموده و تا جايي پيش رفتند که مردم را به قتل يکديگر و رفتن در لباس بسيج براي زدن خودشان هم متهم کردند!
به راستي که اين انتخابات در عين اينکه پرشورترين، سياسيترين و با شکوهترين انتخابات در اين سي سال بود، پر مسالهترين نيز بود که با اعتراضهاي گسترده مردم، شخصيتهاي سياسي و گروهها مواجه شد و متاسفانه نهادهاي مسوول به جاي پاسخگويي و رفع شبهات درباره ترديدهاي جدي و تخلفات اساسي خواستند با طرح ادعاهاي مضحک همه چيز را تحت تاثير قرار دهند. شما مردم حق داريد که لااقل اين سوال را از نظام بپرسيد که چگونه دو تن از ياران انقلاب که مورد تاييد و با صلاحيت و نيز همه گروههاي اطرافشان يک شبه به عاملان انقلاب مخملي و هواداران گروههاي اغتشاشگر و مردم معترض ناآگاه تبديل شدند؟
چگونه ميتوان اين همه را به مصاف سياسي و انتخابات خواند و ناگهان در پايان يا ميانه راه چنگ و دندان نشان داد و از همه امکانات و ابزارها و صدا و سيما و تريبونهاي مذهبي و سپاه و باتوم و گاز اشک آور و زندان و شکنجه و تير و تفنگ استفاده و بعد هم ادعا کرد که همه اينها تقصير «خود شما» است ! صدا و سيما را با بودجه ملي به خدمت گرفت، برنامه پشيمان سازي به راه انداخت و در همين حال خود را به حمايت 40 ميليون راي دهنده در انتخابات مفتخر دانست؟! اين همان شعار پر مغز راهپيمايي مردم از انقلاب تا آزادي است که ميگفتند: «راي ما را دزديدند، دارند باهاش پز ميدهند.» لازم ميدانم در اين مقطع که به ظاهر سير اداري انتخابات را پايان يافته تلقي کردند، مواردي را به عرض شما ملت شريف برسانم:
1. کتاب قطور خاطرات انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري نه تنها ذهن جامعه را پر کرده و توجه جامعه جهاني را متوجه ايران و مسوولين اجرا و نظارت و همه تصميم سازان نموده که براي هميشه در يادها و خاطره جامعه و تاريخ باقي خواهد ماند. در يک طرف مردمي که نظام و کشورشان را ميخواستند و مجد و عظمت آن را آرزو داشتند و به کيان آن فکر ميکردند و در ظلمات ياس و ناباوري روح اميد را در خود احيا نموده و براي تغيير و ساختن ايراني از نو آمدند ولي با عبور از ميدانهاي مين و موانع، ناباورانه با کمين به اصطلاح اجرا و نظارت دولت مواجه شدند که براي آنان و به نام آنان و بيشباهت به انتخاب و راي آنان، انتخاباتي را مهندسي نموده بود. در حقيقت هم ما و هم مردم بر اساس وعده و وعيدهها و نمايش فضاي دموکراسي بر اين باور بوديم که هنوز کفگير منافع مادي به تک ديگ امانت داري و ديانت و اخلاق اجتماعي نخورده و ته ماندهاي از پاکي و صداقت ميتواند از راي مردم صيانت وآن را همان گونه که بود اعلام کند. در اينجا بايد اذعان کنم که مردم و برخي کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرايط انتخابات را ميشناختند و به کرات بيحاصلي برگزاري انتخابات و حساب کردن روي آراي مردم را يادآوري ميکردند که مجدانه بابت اين حسن ظن به مسوولين از مردم عذرخواهي ميکنم.
2. براي همه شهداي اين ماجراهاي انتخاباتي از خداوند رحمان آمرزش طلب ميکنم و آرزو ميکنم در سلسله شهدا محسوب شوند. به تک تک خانوادههايشان تسليت ميگويم و ضمن ابراز تاسف از اينکه حتي امکانات تجليل و بزرگداشت مناسبي هم براي تشييع و دفن و فاتحه فرزندانشان فراهم نشده، با آنها همدردي ميکنم. براي همه عزيزان، مجروحان و آسيب ديدگان بهبود و شفاي عاجل طلب ميکنم و مقصر همه اين شهادتها، جرح و تخريبها و اغتشاشها را کساني ميدانم که حقوق مردم را زير پا گذاشتند، حتي به آنها اجازه راهپيمايي آرام ندادند و نه تنها امنيت آنها را تامين نکردند که آنان را مورد هجوم و ضرب و شتم و توهين و تحقير قرار دادند.
3. فضاي امنيتي که پس از انتخابات در کشور ايجاد شده مولود افکار معيوب و توهم توطئههاي خود ساختهاي است که متاسفانه تلاش ميشود با تبليغات و استفاده يک طرفه از صدا و سيما آن را يک طرفه به اثبات رسانند. هيچ يک از گروههاي سياسي شناخته شده و شخصيتهاي سياسي شناخته شده و شخصيتهاي عزيز سياسي و ميليونها نفر مردمي که در راهپيماييهاي آرام و مدني حضور داشتند هيچ مطالبهاي نداشتند جز اينکه رايشان چه شد. آنها جز در فکر حق آزادي و انتخابشان نبودند و توهم توطئه انقلاب مخملي ابزار سرکوب و برخورد با مخالفان سياسي جريان حاکم است. اصولا انقلابهاي مخملي در کشورهاي اقمار شوروي سابق رخ داده، شرايط خاص خود را دارد و در هيج جاي ديگري نيز نمونه ندارد. مگر ما جز اقمار شوروي سابق بوده يا شدهايم؟ انقلاب مخملي با حضور افراد وابسته به انقلابي چون آقاي موسوي و اينجانب و دهها ميليونها نفري که به آنها راي نداده اند، معني ندارد. دستگيري و زنداني کردن هزاران تن از اقشار مختلف و از آن جمله چهرههاي سياسي، اجتماعي، دانشگاهي و مطبوعاتي و نگران داشتن خانوادههايشان بدون هيچ اتهامي و بعضا به صورت آدم ربايي، خلاف قانون و مصالح نظام و کشور است، اينان بايد هر چه سريعتر آزاد و از آنها اعاده حيثيت شود.
4. با ساز و کاري که قبل از انتخابات و توسط دولت و شوراي نگهبان و برخي نهادهاي عمومي انجام شده و نيز نحوه اجراي انتخابات و دخالتهاي دولت و نمايش شکايت پذيري و بازشماري آراي شوراي نگهبان و وقايع بعد از آن را عاملي در جهت باطل بودن انتخابات ميدانم و بر همين اساس دولت برآمده از آن را داراي مشروعيت و مقبوليت نميدانم و در هيچ برنامهاي از جمله تنفيذ و تحليف آن شرکت نخواهم کرد.
5. به عنوان خدمتگزار کوچک مردم، انقلاب و نظام اسلامي و شاگرد بيادعاي امام راحل از همه مردمي که در انتخابات شرکت کردند و به خصوص پس انتخابات نيز نسبت به پيگيري نتايج صحيح آن حساس بوده و هزينهها پرداختند، قدرداني ميکنم و به پيشگاه همه آنها سر تعظيم فرو ميآورم، هر چند که با قدر ناشناسي بيسابقهاي مواجه شدند و مزدشان را با اتهام اغتشاش و انقلاب مخملي، ترور، خس و خاشاک، دهها توهين ديگر و سرکوب گرفتند اما به همه توصيه ميکنم که راه انقلاب و امام و مصلحت کشور را با اين ناملايمات رها نکنيد، روحيه انقلابي و اسلامي و شعور سياسي خود را پاس داريد، همچنان به مانند امام که از «جمهوريت» همپاي«اسلاميت» ارزش ميداد، در مقابل تحجر، واپس گرايي و تغييرات بدعت گونه دفاع کنيد و بدانيد که خط امام تنها راه نجات مردم و کشور در مقابل ديکتاتوري، سرکوب، واپس گرايي و اسلام طالباني است. گرچه اين انتخابات و حوادث پس از آن به ارکان نظام و اعتماد شما آسيب جدي وارد کرد اما مطمئن باشيد که راي و اراده مردم پيروز نهايي اين تحولات خواهد بود.
6. بيشتر از گذشته به همه آنچه به عنوان برنامه انتخاباتي براي کشور مطرح کردم، باور دارم و از همکاران ميخواهم به آنچه مطرح کردهام، فکر کنند:به لزوم برنامه محوري در اداره کشور، احياي حقوق شهروندي،احياي آزاديهاي سياسي و اجتماعي، پرداختن به حقوق اقليتهاي مذهبي و قومي و توجه جدي به مطالبات اقشار گوناگون، ارزشهاي فرهنگي و زباني متنوع ايران، توجه به حقوق زنان و برابريهاي مورد توجه و مطالبه آنان، استفاده از ظرفيتهاي به فراموشي سپرده شده قانون اساسي و چنانچه لازم باشد تغيير و بازنگري قانون اساسي به ويژه در ارتباط با قانون شوراها، اداره مناطق مختلف کشور،مسائل مربوط به انتخابات و شوراي نگهبان و موارد ديگر.
7. در جريان انتخابات و پس از اعلام نتيجه حيرت آور و اعجاب انگيز آن از هيچ اقدامي ولو مخاطره آميز دريغ نکردهام که مواردي از آن حسب اقتضا از طريق بيانيههايي به استحضار شما ملت بزرگ رسيده و طبعا بعضي از اقدامات ديگر در وقت مناسب اعلام خواهد ولي اجمالا يادآوري ميکنم از هيچ فرصت متصوري همچون تماس، رايزني، مکاتبه محرمانه با مراجع ديني و شخص رهبري و هر شخص حقيقي و حقوقي تاثيرگذار ديگر غفلت نکردهام و صادقانه به شما ميگويم که آنچه در توانم بوده است را انجام داده ام، هرچند که در مواردي قرين توفيق نبوده است.
8. ضروريترين مساله در شرايط کنوني حفظ روحيه انقلابي و سياسي در برابر کساني است که ميخواهند مردم نا اميد شده و از صحنه انتخابات خارج شوند.همه بايد وحدت انقلابي و روحيه سياسي را حفظ کرده و با جريان عظيمي که در اين انتخابات به حرکت در آمده و خودآگاهي خود را بازيافته به تشکيل و تقويت تشکلهاي مدني و حضور در احزاب و گروههاي سياسي اصلاحطلب و تحول خواه و اميدوار به آينده بپردازند. من به سهم خود براي هرگونه همکاري با افراد و گروههاي سياسي تحول خواه در اين مقطع حساس که به نظر ميرسد «جمهوريت» در کنار «اسلاميت» و «ايرانيت» در خطر است، دست همکاري و تشکيل جلسه واحد تحول خواهي و حرکت و تغيير را دراز ميکنم و از همه شخصيتها و گروههاي مختلف که به انديشه امام وفادارند، دعوت ميکنم به اين امر عظيم اقدام کنند. مهدي کروبي تا آخر عمر پاي اين مردم و انقلاب اسلامي ايستاده است و تمامي مطالبات ملت را با تمام وجود و در قالب برنامههاي اعلام شده به هر نحو ممکن پيگيري ميکنم و در هر شرايطي با هر امکاني به مبارزه ادامه خواهم داد و با دعوت از همه اين راه تاکيد مينمايم که راه مصلحت کشور و انقلاب امام راحل به ايستادگي و هوشياري و حفظ آرامش و اجتناب از هر گونه پراکنده کاري نياز دارد. از علماي اسلام و بزرگان نيز دعوت ميکنم که در صحنه سياسي کشور و مصالح مردم مثل گذشته فعال و با نشاط باشند و به راهنمايي آنها مثل گذشته همت گمارند. مهدي کروبي 09/04/1388